بازدید امروز : 380
بازدید دیروز : 62
نمی دانم چرا دعاهای من اصلا مستجاب نمی شود، تمام حاجاتم هم مشروع است، گاهی به خدا التماس هم می کنم ولی سودی ندارد، خدا را به ائمه معصومین(ع) هم قسم می دهم ولی سودی ندارد؟ نمیتوانم با این سخن که هرچه دعا می کنم مصلحت من نیست که مستجاب شود، قانع شوم، آیا مثلا داشتن شغل مصلحت یک جوان نیست؟
ذکر چند نکته در پاسخ به سؤال شما لازم و ضروری است؛ تقاضا دارم هر نکته را چند بار با دقت، مطالعه کنید:
- انسان به هنگام دعا کردن، فقط باید خدا را با قبل و زبان، بخواند و از خدا طلب برآورده شدن حاجت را داشته باشد. گاه انسان در دعا با زبان، خدا را می خواند، ولی در قلب چشم امید به خلق خدا دارد. این خود مانعی است بر سر راه استجابت دعا.
- در هنگام دعا باید «مضطر» بود. مضطر همچون کسی است که در دریا خود را در حال غرق شدن می بیند و برای خود پناهی جز خدا نمی یابد؛ در این صورت چگونه خدا را می خواند؟
- وقتی دعا می کنیم باید باور داشته باشیم که خداوند حاجت ما را می دهد.
- ممکن است خداوند برای «امتحان بنده»، حاجت او را ندهد، یا به تاخیر اندازد. آیا فقط زمانی که خداوند حاجت ما را بدهد به او ایمان داریم؟ آیا اگر در برآورده شدن حاجت تاخیر افتد، اعتماد ما به خدا کم رنگ می شود؟ و یا بقول فرمایش شما به او بدگمان می شویم؟
بدبینی به حضرت حق، که وجودش خیر محض است و از هر گونه خطایی مبری است، از ضعف ایمان است و شاید این ضعف شما در ایمان فقط با عدم استجابت دعا خود را نشان می داد؛ لذا خداوند مهربان، قبل از اینکه فرصت ها از دست برود عیب شما را به شما نشان داده است تا آستین همت را بالا زده، این ضعف را برطرف کنید!
- گاه ممکن است دعا مستجاب شده، اما زمان آن نرسیده باشد. حضرت موسی (علیه السلام) آل فرعون را نفرین کرد و خداوند اجابت کرد اما بنا بر مصلحت الهی، چهل سال طول کشید!
- چرا هر گاه دعا مستجاب نمی شود به گردن خدا می اندازیم؟ شاید ما کاری کردیم که دعایمان به اجابت نمی رسد؟ اگر در دل، باور کنیم که همه نقصها از ما است، مشکل حل می شود. حضرت یونس نبی (علیه السلام) گفت: «انی کنت من الظالمین» سپس دعایش مستجاب شد؛ «فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین»
گاه انسان «گمان » می کند که اهل گناه نیست؛ در حالی که مرتکب گناهان می شود ولی خود نمی داند. ما گاهی گمان می کنیم تنها با ترک دزدی، زنا و... وخواندن نماز و گرفتن روزه و... از گناهان دور شده ایم؛ در حالی که ممکن است پدر و مادر از ما راضی نباشند و ما نسبت به آن ها بی توجه باشیم.
در روایات اسلامی آمده است که: اگر والدین به صورت شما زدند، بدون ذره ای ترش رویی، طرف دیگر صورت را به آن ها نشان دهید و آمادگی خود را برای سیلی دیگری اعلام دارید! و یا در روایتی دیگر فرزند را غلام حلقه بگوش والدین می داند؛ براستی آیا ما در ارتباط با والدین، اینگونه رفتار کرده، مانند غلام حلقه بگوش از آن ها اطاعت می کنیم؟!
و یا ممکن است تنها با زبان خود کسی را آزرده باشیم (بویژه محارم). شکستن دل دیگران خود از گناهان بسیار بزرگ است که چه بسا به آن توجه نداریم. و یا برخی نماز می خوانند ولی توجهی به اداء نمازهای قضا ندارند.
لقمه ی ناپاک و حرام و ندادن خمس و زکات مال، هم از جمله گناهانی است که کمتر کسی به آن توجه دارد.
- باید دید دعا چه دعایی است؟ آیا درخواست های ما از خداوند درست است یا خیر؟ بعنوان مثال: ممکن است برای ازدواج، فلان فرد مشخص را مد نظر گرفته، با اصرار از خداوند می خواهیم که دعای ما را اجابت کند؛ در حالی که خدای حکیم و عالم به غیب می داند که همان فرد، در خانه بداخلاق بوده، یا دو سال دیگر تصادف کرده و از دنیا می رود و ... این ازدواج به صلاح شما نیست.
پس در دعا نباید برای خدا، تأیین تکلیف کرد بلکه از او بخواهیم به هر طریقی که خیر مااست مثلاً شرایط ازدواج را برایمان فراهم کند.
شما دوست خوبم تنها به یک حاجت خود – داشن شغل – اشاره کردید؛ در این رابطه دو سؤال از شما دارم و پاسخ آن را به عهده ی خودتان می گذارم:
1- آیا از همه ی توان خود برای تحصیل، استفاده کرده اید؟ برخی از بزرگان با گرسنگی و نبود امکانات اولیه به هیچ وجه تحصیل را کنار نگذاشتند.
2- آیا حاضرید با کارگری و بقول معروف از صفر شروع کنید یا اینکه از شغل های پایین عار دارید و منتظر شغلی هستید که در دید مردم محترم باشد؟ شهید رجایی هم درس خود را می خواند و هم در کوچه و خیابان دست فروشی می کرد!
- برخی معنای «صلاح» را بد فهمیده اند؛ تصور می کنند اینکه می گوییم: خدا صلاح نمی داند نعوذ بالله یعنی خدا دلش نمی خواهد! در حالی که وقتی می گوییم صلاح خدا نیست فلان دعا اجابت شود یعنی «خیر ما در عدم استجابت آن دعا است». مانند پدری که با علم به اینکه اگر به فرزندش پولی که درخواست کرده را به او بدهد، به سمت اعتیاد رو خواهد آورد، لذا از دادن پول به او امتناع می کند و می گوید به صلاحت نیست.
پس اگر درک درستی از معنای «صلاح» داشته باشیم نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه با رغبت و طیب خاطر امور خود را به او که مهربان ترین مهربانان است و به بندگان خود به اندازه ی پوسته ی نازک روی هسته ی خرما هم ظلم نمی کند، می سپاریم.
- از خدایی که «فعال مایشاء و قادر متعال» است نباید طلبکارانه چیزی خواست. یادمان باشد او خداست و ما بنده؛ او مولاست و ما عبد؛ لذا بنده از مولای خود، هیچ طلبی ندارد! بنده تنها می تواند از مولای خود، درخواست کند؛ اگر مولا عطا کرد، از فضل و کرم اوست؛ اگر عطا نکرد، از حکمت اوست؛ پس طلبی در میان نیست. (دقت کنید)
خیلی ها با یک «یا الله» و یا با یک «صلوات» حاجت گرفته اند چون در زندگی مسیر عبودیت را طی کرده و خود را در لفظ و عمل، بنده ی خدا می دانند.
داستان آن باربر اصفهانی را شنیده ای که وقتی بچه از بالا به زمین در حال سقوط بود، با یک اشاره، کودک در بین زمین و آسمان توقف کرد و آهسته آهسته به آغوش او آمد؛ وقتی از او علت این کرامت را پرسیدند گفت: «عمری هر چه خدا گفت گفتم چشم و انجام دادم، حالا من به خدا گفتم: خدایا مادر این بچه را داغدار نکن، او هم اجابت کرد (او گفت: چشم).
سخن پایانی اینکه
در هر شرائطی راضی به رضای خدای مهربان، حکیم، رؤوف و عالم به غیب باشیم. امام حسین (علیه السلام) در بدترین شرائط ظهر عاشورا، در حالی که همه عزیزانش را از دست داده، در حالی که زخمی و تشنه است و زن و فرزندانش در محاصره دشمن هستند می فرماید: رضا به قضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک ...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید